توضیحات
نگاهی به تاریخ یکصد ساله تربیت معلم استان فارس
آموزش و پرورش نوین در فارس
آموزش و پرورش به سبک جدید در ایران با تاسیس مدرسه رشدیه در تبریز در سال ۱۳۰۵قمری( ۱۲۶۶شمسی) آغاز گردید. به دنبال آن پایتخت و دیگر ایالت¬های ایران عصر قاجار صاحب مدارسی با نظام آموزشی جدید شدند. وقوع انقلاب مشروطه موجب گسترش بیشتر چنین مدارسی شد. به دنبال این تحولات آموزش و پرورش درایالت فارس نیز شکل جدیدی به خود گرفت و نخستین مدارس به سبک جدید در بوشهر و شیراز تاسیس گردید.
افزایش مدارس جدید نیاز به مدرسانی را که با روش¬های نوین تدریس آشنا باشند، مطرح ساخت. بنابراین در شیراز و بوشهر کلاس¬هایی برای تعلیم معلمین با عنوان دارالمعلمین تشکیل شد. زمان برگزاری کلاس¬ها بعدازظهرها و شب¬ها بود. در این کلاس¬هابه کسانی که قصد تاسیس مدارس جدید داشتند و یا معلمینی که دارای مدرک ششم ابتدایی بودند، آموزش¬هایی از قبیل تدریس الفبای صوتی داده می¬شد. این روش تدریس جدید که به تقلید از مدارس رشدیه به کار گرفته می¬شد، توسط میرزا عبدالرحیم برهان تعلیم داده می¬شد.
میرزا عبدالرحیم برهان نخستین کسی بود که از شیراز به تهران رفت و در کلاس¬هایی که در مدرسه رشدیه برای آموزش جدید الفبا به معلمین تشکیل می گردید، شرکت کرد. عبدالرحیم به همراه برادرش میرزا ابوالقاسم به تعلیم روش جدید آموزش به معلمین شیراز پرداختند. به تدریج علاوه بر آموزش الفبای صوتی دروس دیگری برای معلمین در نظر گرفته شد.ابوالقاسم برهان چند کتاب برای راهنمایی معلمین تالیف کرد که ازجمله آنها«آیین دانش برای تدریس در کلاس اول ابتدایی» بود.
علاوه بر آموزش معلمین ابتدایی،کلاس¬هایی نیز برای معلمین دبیرستان¬ها در راستای افزایش بنیه علمی و آشنایی معلمین متوسط باعلوم جدید تشکیل گردید.
از شخصیت¬های علمی بزرگ آن دوران که کار تدریس در کلاس¬های دارالمعلمین متوسطه شیراز را بر عهده داشت، میرزا حبیب¬الله¬خان نوبخت بود. نوبخت تحصیلات علوم جدید را در مدارس بغداد و لبنان فرا گرفته بود و نویسنده¬ای توانا محسوب می¬شد. حبیب الله نوبخت در کلاس دارالمعلمین متوسطه تدریس طبیعیات داشت.
تاسیس دارالمعلمین فارس
در سال ۱۲۹۷ شمسی در راستای تامین معلم برای مدارس جدید که بسیار گسترش یافته بود، قانون تاسیس دارالمعلمین به تصویب مجلس شورای ملی آن زمان رسید و در همین سال دارالمعلمین تهران افتتاح گردید. براساس قانون مصوب مجلس دولت باید در دیگرایالات نیز دارالمعلمین تاسیس می¬کردو بدین ترتیب ایالت فارس نیز باید صاحب چنین مرکزی می¬گردید .
نخستین دارالمعلمین فارس – به¬طور رسمی- در زمانی که میرزاعبدالله وصال بر اداره معارف ریاست داشت، تاسیس شد. در همین دوران بود که حبیب¬الله نوبخت به ریاست دارالمعلمین شیراز انتخاب گردید. کلاس¬های دارالمعلمین در مدرسه مسعودیه که از مدارس قدیم شیراز بود، تشکیل می¬شد.
دانشسرای مقدماتی فردوسی شیراز
دراسفند۱۳۱۲شمسی قانون تربیت معلم به تصویب مجلس شورای ملی رسید و آموزش معلمین وارد مرحله جدیدی گردید. براساس این قانون دولت برای تامین نیروی آموزشی مدارس موظف به تاسیس مراکزی برای تربیت معلمان مورد نیاز در پایتخت و دیگر ایالات گردید.
این مراکز شامل دانشسرای مقدماتی در ایالات برای تربیت آموزگاران ابتداییو دانشسرای عالی دخترانه در تهران برای دبیران دبیرستان می¬گردید.
براساس این قانون در فارس نخستین دانشسرای مقدماتی در سال ۱۳۱۳ شمسی با نام دانشسرای مقدماتی فردوسی تاسیس شد. در ابتدا مکان دانشسرا را در مدرسه شهرام واقع در خیابان سعدی شیراز قرار دادند و ریاست دانشسرا به محمد جواد تربتی، دبیر دبیرستان شاپور و نظامت آن را به علی سامی سپردند.
دانشسرای مقدماتی فردوسی کارخود را با بیست و دو دانش آموز آغاز کرد. این دانشسرا در همان بدو تاسیس مورد توجه ویژه اداره معارف فارس قرار گرفت.در بیست و نهم تیر ماه ۱۳۱۴شمسی به دستور سرلشکر ریاضی، رئیس اداره معارف فارس، دانشسرای مقدماتی شیراز به باغ سالاری منتقل شد.باغ سالاری از باغ¬های مجلل و وسیع شهر شیراز در دوره قاجاربود.
شیراز از دیرباز به داشتن باغ¬های مصفا معروف بوده است. باغ سالاری که نام دیگر آن باغ بیگلربیگی است، در عهد قاجار در حدود سال ۱۲۶۰ قمری برابر با ۱۲۲۳ شمسی توسط حبیب¬الله خان قوام در جنوب شهر شیراز در محله بال کفت بنا گردید. زنده¬یادفرصت¬الدوله شیرازی در کتاب«آثار عجم» در وصف این باغ می¬نویسد: «اگرچه فضایش کوچک است؛ ولی صفایش بسیار است، خیابان¬های مرتب دارد و اشجارش موزون است و ریاحینش گوناگون، برسردرآن عمارتی چهار فصل بنا نهاده.» این بنا به صورت دو طبقه با دو طرح متفاوت ساخته شده است، نمای اصلی بنا به طرف شمال است. در دو طرف بنا دو پلکان بزرگ سنگی به صورت قرینه دسترسی به طبقه فوقانی را فراهم می¬کند. این بنا دارای اتاق¬های کوچک و یک تالار مرکزی مربع شکل بوده است که راه دسترسی به آن از طریق ضلع شرقی امکان پذیر بوده، تالار دارای دو ایوان در شمال و جنوب است. در نمای ساختمان از نقوش تخت¬جمشید و حجاری¬های عهد ساسانی الهام گرفته شده است. انتخاب چنین مکان و ساختمانی برای دانشسرای مقدماتی فردوسی حکایت از ذوق سلیقه مسئولان آموزش و پرورش فارس و دیدگاه آنان به تربیت معلم داشت.
باتجربه¬ترین دبیران دبیرستان¬های شیراز را برای تدریس در دانشسرای فردوسی در نظر گرفتند. از ویژگی¬های قابل توجه دانشسرای مقدماتی در سال¬های اولیه تاسیس، درخشش انجمن¬های علمی و فرهنگی و ورزشی این دانشسرا بود که زیر نظر دبیران توانا فعالیت داشتند و توجه مردم شیراز را به خود جلب کردند. اجرای چند تئاتر که توسط دانش¬آموزان دانشسرای فردوسی در سالن دبیرستان شاپور اجرا گردید، بسیار مورد توجه قرار گرفت.در سال ۱۳۲۵ شمسی امکان ادامه تحصیلات برای دانش¬آموختگان دانشسرای مقدماتی فراهم گردید.براساس بخشنامه وزارت فرهنگ آن زمان هر سال ۳۰ نفر از فارغ التحصیلان دانشسرای مقدماتی اجازه پیدا کردند تا در صورت قبولی در کنکور دانشگاه تهران ادامه تحصیل داده، از حقوق ومزایای شغلی در طول مدت تحصیل بهرمند شوند. در سال بعد از شیراز چهارده نفر در کنکور دانشگاه تهران پذیرفته شدند که نزدیک به نیمی از سهمیه کشوری را دربرمی¬گرفت و این خود حکایت از توانمندی علمی دانشسرای مقدماتی شیراز داشت.در سال۱۳۲۹دانشسرای تربیت بدنی در شیرازتاسیس گردید، این دانشسرا در دانشسرای فردوسی ادغامو دانشسرای مقدماتی و تربیتی پسران نامیده شد.
دانشسرای کشاورزی
در همین سال دانشسرای کشاورزی به ریاست مهندس زین¬العابدین لشکری تاسیس گردید. مناسب¬ترین مکان برای دانشسرای کشاورزی را باغ سالاری تشخیص داده بودند، بنابراین به سرعت ساختمانی را در خیابان فردوسی بنا کردند و دانشسرای مقدماتی را به آنجا انتقال دادند.
دانشسرای کشاورزی از زمین¬های اطراف باغ سالاری برای آموزش عملی بسیار سود برد. مهندس علی¬محمد ایزدی که پس ازلشکری ریاست دانشسرای کشاورزی را برعهده گرفت، با تلاش¬های زیاد توانست این دانشسرا را به یک واحد نمونه تبدیل نماید. دانشسرای کشاورزی در سال ۱۳۴۲ از آموزش پرورش جدا و به اداره کشاورزی فارس واگذار گردید.
تاسیس¬دانشسرای عشایری
عشایر که جمعیت قابل توجهی از دانش¬آموزان را در خود جای داده بود، به دلیل جابجای دایمی از داشتن معلمان مناسب محروم مانده بود. معلمان شهری به دلیل نوع معیشت عشایر نتوانسته بودند آموزش مطلوب را برای دانش¬آموزان عشایری که بالقوه دارای توانایی بالایی بودند، فراهم کنند. بنابراین در سال ۱۳۳۵ وزارت فرهنگ تصمیم به تاسیس دانشسرای عشایری در کشور گرفت. در این سال استان فارس به همراه دیگر استان¬هایی که دارای جمعیت قابل توجهی از عشایر بودند، اقدام به تاسیس دانشسرای عشایری کرد. نخستین دانشسرای عشایری به ریاست حبیب¬الله بهجت¬نیا با ۶۰ دانش-آموز در خیابان باغ ارم شیراز تاسیس شد. دانش¬آموزان با مدرک تحصیلی ششم ابتدایی وارد دانشسرا می¬شدند و پس از یکسال آموزش به عنوان آموزگار به طایفه خود برگشته، تدریس می¬کردند.
شادروان محمد بهمن¬بیگی که در آن سال ریاست دایره تعلیمات عشایر فارس را برعهده داشت، از ابتدای تاسیس دانشسرای عشایری همکاری نزدیکی با آن داشت و کمک¬های شایانی به دانشسرا نمود که باعث تعالی و پیشرفت قابل توجه آن گردید. در دوران ریاست زنده¬یاد حسن امداد بر دانشسرای عشایری این همکاری بیشتر گردید، به¬طوری که به گفته زنده¬یاد امداد دانش¬آموزان دانشسرای عشایری شیراز در مدت ده سال چنان درخشیدند که دیگر فعالیت¬های وزارت آموزش و پرورش را تحت االشعاع خود قرار دادند.
ساخت مجتمع بزرگ آموزش عشایری در سال ۱۳۵۲ به همت شادروان بهمن¬بیگی در زمینی به وسعت چهل هکتار در آب باریک شیراز، آموزش و پروش عشایری و دانشسرای آن را وارد مرحله جدیدی کرد. امکانات مجتمع آموزش عشایری آب¬باریک و همراهی مرحوم بهمن¬بیگی نتایج بسیار درخشانی برای تربیت معلم فارس و کشور در برداشت.دانشسرای عشایری تا سال ۱۳۵۸ به تربیت آموزگار برای عشایر مشغول بود و پس از آن تعطیل گردید . از سال ۱۳۶۱مرکز تربیت معلم شهید مطهری جایگزین دانشسرای عشایری در این مجتمع شد .
تاسیس دانشسرای راهنمایی
در سال ۱۳۴۴ طرح نظام نوین آموزش و پرورش به تصویب رسید. بر اساس این طرح آموزش و پرورش به صورت مقطع ابتدایی پنج¬ساله،راهنمایی سه¬ساله و متوسطه چهارساله به اجرا درآمد.برای دوره راهنمایی باید دبیرانی تربیت و به مدارس راهنمایی فرستاده می¬شدند. در سال ۱۳۴۸ با تلاش علی جدلی، مدیرکل آموزشو پرورش فارس، نخستین دانشسرای راهنمایی به ریاست شادروان حسن امداد کارخود را آغاز کرد. محل برگزاری کلاس¬های دانشسرای راهنمایی درابتدا در منزلی اجاره¬ای در فلکه گاز(میدان آزادی کنونی) بود و با انتقال دانشسرای کشاورزی به اداره کشاورزی دانشسرای راهنمایی به باغ سالاری منتقل گردید. دانشجویان این دانشسرا از طریق کنکور پذیرفته می¬شدند.پذیرش به دو صورت بود؛ عده¬ای آموزگاران و مدیران مدارس و بقیه از افرادی با دیپلم آزاد بودند. رشته¬های تحصیلی در دانشسرای راهنمایی عبارت بودند از ادبیات و علوم انسانی،زبان انگلیسی، شناخت حرفه و فن، علوم تجربی و ریاضیات.در سال اول ۳۰۷ دانشجو در دانشسرای راهنمایی پذیرفته شد. از سال دوم به دلیل مشکلات مالی وزارت آموزش و پرورش مقرر کرد از دیپلم¬های آزاد در آغاز ورود به دانشسرا مبلغ ۱۵۰۰ریال برای کمک به دانشسرا دریافت شود. به آموزگاران پذیرفته شده برای مدت تحصیل که دوسال بود، بورس تحصیلی داده می¬شد. در سال تحصیلی 51-1350 دانشجویان دانشسرای راهنمایی شیراز بالاترین درصد قبولی امتحانات نهایی را در بین دانشسراهای کشور به¬دست آوردند.در همین سال وزارت علوم و آموزش عالی دانشسراهای راهنمایی را در زمره مراکز آموزش عالی پذیرفت و کارآموزان این مراکز به عنوان دانشجو شناخته شدند.
تربیت معلم پس از پیروزی انقلاب اسلامی
با پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ رویکرد جدیدی در مراکز تربیت معلم کشور به¬وجود آمد. برنامه تربیت معلم بازنگری شد و سیاست گسترش آن دنبال گردید.در استان فارس با به¬کارگیری کادر آموزشی و اجرایی متعهد و مجرب علاوه بر شیراز و آب¬باریکبه تدریج در شهرستان¬های آباده،اقلید، استهبان، بوانات،جهرم،فسا،فیروز آباد، کازرون،گراش،لامرد، لار و نیریز مراکز و دانشسرای تربیت معلم گسترش و راه اندازی شد.در طول هشت سال دفاع مقدس دانشجویان مراکز تربیت معلم فارس علاوه بر درخشش¬های علمی، با حضور در جبهه¬های جنگ و دفاع از کشور، ده¬ها شهید را تقدیم انقلاب و میهن اسلامی کردند. در سال تحصیلی ۱۳۶۷ -۱۳۶۸ استانفارسباداشتن۲۱۳۸دانش آموز و دانشجوی تربیت معلم بالاترین آمار را در میان تربیت¬معلم¬های کشور دارا بود.
آموزشکده¬های فنی و حرفه¬ای
با افزایش جمعیت دانش¬آموزی و نیاز به آموزش¬های فنی و حرفه¬ای مراکز تربیت معلم فنی و حرفه¬ای در کنار مراکز تربیت معلم تاسیس گردید. دارندگان دیپلم کامل متوسطه در رشته¬های فنی و حرفه¬ای پس از جذب از طریق کنکور سراسری و دو سال تحصیل در یکی از رشته¬های فنی دراین مراکز مدرک کاردانی(فوق دیپلم) دریافت می¬کردند. در این راستا در شیراز دو مرکز تربیت دبیر فنی با عنوان آموزشکده فنی شهید باهنر و شهید رجایی تاسیس گردید. دو مرکز با تشکیل دانشگاه فرهنگیان از آموزش و پرورش فارس جدا و به واحدهای آموزشی وزارت علوم و تحقیقات و فن¬آوری پیوستند.
رویکردهای مختلف به تربیت معلم
از سال ۱۳۸۱ رویکردهای مختلف به تربیت و تامین معلم آغازگردید. تصمیمات جدید به تدریج منجر به کاهش تعداد مراکز و محدود شدن آنهابه مراکز استان¬ها شد. در استان فارس مراکز تربیت معلم شهرستان¬ها یکی بعداز دیگری تعطیل شدند، مراکز تربیت معلم شیراز و تنها دو مرکز اقلید و کازرون تا سال ۱۳۸۷ همچنان فعال و دارای دانشجو بودند.در این سال-های رکود تربیت¬معلم¬ها، بسیاری از فارغ التحصیلان دانشسراها و مراکز تربیت معلم از طریق دانشگاه¬های دولتی و آزاد و مراکز آموزش عالی ضمن خدمت فرهنگیان ادامه تحصیل می¬دادند. نیروهای جدید مورد نیاز آموزش و پرورش نیز از طریق جذب فارغ التحصیلان دانشگاه¬های دولتی و آزاد با انجام آزمون ورودی و مصاحبه حضوری تامین می¬گردید.با تصویب قانون حداقل مدرک تحصیلی کارشناسی برای استخدام در مراکز دولتی چالش جدیدی برای مراکز تربیت معلم پدید آمد.
مجتمع آموزشی پیامبر اعظم(ص)
در سال ۱۳۸۶تمامی مراكز تربيت معلم با استقلال مالي و سازماني در قالب مجتمع آموزش عالي پيامبر اعظم(ص) فعاليت خودشان را ادامه دادند.هدف از ایجاد چنین مجتمعی در حقيقت ارتقاي سطح مراكز تامين و تربيت نيروي انساني آموزش و پرورش از كارداني به كارشناسي بود. در استان فارس مجتمع یاد شده به مرکزیت تربیت معلم شهیدرجایی(مرکز معین) با مدیریت علی افسری سامان یافت. آموزگاران ابتدایی و دبیران مدارس راهنمایی با مدرک تحصیلی فوق دیپلم پذیرفته می¬شدند و پس گذراندن دوره دوساله با مدرک کارشناسی فارغ التحصیل می¬شدند.استادان مراکز که غالبا با پست دبیری انجام وظیفه می¬کردند، پس از انجام ارزیابی¬های علمی مختلفکه توسط سازمان مرکزی مجتمع انجام گرفت، به پست مدرسی تبدیل وضعیت یافتند.
دانشگاه فرهنگیان فارس
در سال ۱۳۹۰ تاسیس دانشگاه فرهنگیان به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید و مصوب شدوزارت علوم و تحقیقات و فن¬آوری متولی راه¬اندازی آن شود؛ اما مصوبه بعدی شورای عالی انقلاب فرهنگی وزارت آموزش و پرورش را موظف به راه¬اندازی دانشگاه جامع فرهنگیان کرد. دیدگاه¬ها و بیانات مقام معظم رهبری در اهمیت تربیت معلم موجب تسریع در امور این دانشگاه گردید.
براساس مصوبه اخیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، آموزش و پرورش باید در هر استان دو دانشگاه جامع فرهنگیان به تفکیک جنسیتی(دخترانه و پسرانه) تاسیس کند. این دانشگاه¬ها باید زیر نظر هیئت امنای دانشگاه فعالیت کنند. بدین ترتیب مراکز تربیت معلم منحل شدند و با راه¬اندازی دانشگاه جامع فرهنگیان، آموزش و پرورش موظف شد تا تمام نیروهای مورد نیاز خود را از بین دانش¬آموختگان این دانشگاه جذب کند. با ابلاغ تاسیس دانشگاه فرهنگیان از سوی رییس جمهور وقت، دکتر احمدی¬نژاد در اسفند همان سال دانشگاه فرهنگیان تاسیس گردید. براین اساس استان فارس دارای دو پردیس شهید رجایی پسران(مرکز معین)به سرپرستی دکتر علی افسری و پردیس دخترانه شهید باهنر به سرپرستی فریبا قاسمی گردید. هر یک از این پردیس¬ها نیز دارای واحدهای آموزشی با نام¬های شهید مطهری در آب¬باریک و سلمان فارسی در شیراز،شهید بهشتی در اقلید و حضرت زینب کبری(س) در کازرون شدند.
به دنبال رسمیت یافتن دانشگاه فرهنگیان تغییراتی در وضعیت مدرسان و پذیرش مدرسان جدید به¬وجود آمد؛ بر این اساس مدرسان سابق مورد ارزیابی مجدد علمی قرار گرفته، به مرتبه هیات علمی تبدیل وضعیت یافتند. کمبودنیروی آموزشی دانشگاه از طریق مرکز جذب اعضای هیات علمی وزارت علوم و تحقیقات و فنآوری و همچنین دبیران داوطلب دارای مدرک دکترای تخصصی که در استخدام آموزش و پروش هستند، به صورت حق¬التدریس و مامور به خدمت انجام می-گیرد. تامین نیرو در بخش کارکنان اداری و اجرایی وخدماتینیزازطریقانتقالدایموماموربهخدمتموقت از اداره کل آموزش و پرورش یا آزمون استخدامی و همچنین شرکت-های خدماتی انجام می¬گیرد.
در سال تحصیلی 92-1391 مجموعه دانشگاه فرهنگیان فارس با ۳۵۹۷ نفر دانشجو شامل ۲۰۹۸ نفر مرد و ۱۴۹۹ نفر زن در مقاطع کاردانی و کارشناسی کار خود را آغاز کرد.نخستین فارغ¬التحصیلان دوره کارشناسی دانشگاه فرهنگیان در سال تحصیلی 96-1395 در مقاطع ابتدایی و متوسطه جذب مدارس فارس شدند .
مدیریت امور پردیس¬های استان فارس
در سال ۱۳۹۴ سازمان مرکزی دانشگاه فرهنگیان تصمیم به تغییراتی در بخش اداری و اجرایی پردیس¬ها در استان¬ها گرفتکه با تصویب هیات امنای دانشگاه، «مدیریت امور پردیس¬های استانی» تشکیل گردید.
دکتر شهربانو حقیقت مامور راه¬اندازی مدیریت استانی در فارس شد. با همکاری اداره کل آموزش و پرورش استان فارس و اداره آموزش و پرورش ناحیه یک شیراز مکانی در خیابان برق برای استقرار این مدیریت اختصاص داده شد و دکتر حقیقت با حفظ سمت سرپرست پردیس شهید باهنر به عنوان سرپرست مدیریت استانی منصوب گردید .
در سال ۱۳۹۵دکتر رحمان صحراگرد به عنوان نخستین مدیر امور پردیس¬های استان فارس منصوب شد و ایشان به مدت دو سال مدیریت استانی را برعهده داشت. هم اکنون مدیریت استانی را دکتر عباس اناری¬نژاد با حفظ سمت سرپرست پردیس شهید رجایی برعهده دارد و وظایف نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه فرهنگیان فارس نیز برعهده حجه¬الاسلام حاج¬آقا جعفری است. معاونت آموزشی استانی را محمد شریفی بهلولی و معاونت توسعه منابع را دکتر عبدالرسول قادری بر عهده دارند.
مهارت¬آموزان ماده ۲۸ اساسنامه¬دانشگاه فرهنگیان
با توجه به نیاز شدید آموزش و پرورش در سال¬های اخیربه نیروهای آموزشیبه¬طور موقت پذیرش بخشی از این نیروها از بین دانش¬آموختگان دیگر موسسات آموزش عالی و حوزه¬های علمیه انجام می¬گیرد. این دانشجومعلمان براساس ماده ۲۸ اساسنامه دانشگاه فرهنگیان دوره یک¬ساله مهارت¬آموزی را در این دانشگاه فرا می¬گیرند. بر این اساس از سال تحصیلی 96-1395 تاکنون دانشگاه فرهنگیان فارس سه دوره مهارت¬آموزان ماده ۲۸ را تحت آموزش¬های حرفه¬ای قرار داده است.
هم اکنون نیز تعداد ۵۷۱ نفر مهارت¬آموز در رشته¬های آموزگار ابتدایی،آموزگار استثنایی، دبیری زبان و ادبیات فارسی،دبیری ریاضی، دبیری شیمی، دبیری عربی، دبیری زبان انگلیسی، معارف اسلامی، دبیری تربیت بدنی، جغرافیا، دبیری علوم اجتماعی و دبیری علوم تجربی در دو پردیس شهید رجایی و شهید باهنر مشغول به فراگیری مهارت¬های معلمی هستند.
دانشگاه فرهنگیان فارس در سال تحصیلی ۱۳۹۷-۱۳۹۸
در سال تحصیلی جاری دانشگاه فرهنگیان فارس با ۲۱۷۰ نفر دانشجوی دختر و پسر در مقاطع کارشناسی و کارشناسی-ارشد در دو پردیس پسرانه و دخترانه و نیز چهار واحد دانشگاهی در شهرستان¬های شیراز، اقلید و کازرون مشغول به کار تعلیم و تربیت معلمان آینده است.در حال حاضر دانشجویان در مقطع کارشناسی علوم پایه رشته¬های فیزیک، شیمی، زیست¬شناسی، ریاضیو در علوم انسانی، عربی، الهیات، مشاوره، زبان و ادبیات فارسی و در علوم تربیتی آموزش ابتدایی و همچنین در مقطع کارشناسی ارشد ناپیوسته رشته¬های آموزش ابتدایی، آموزش زبان و ادبیات فارسی، برنامه¬ریزی درسی و مشاوره مشغول به تحصیل هستند .
سرپرستی پردیس شهید رجایی را دکتر عباس اناری¬نژاد برعهده دارد و دکتر آذر داوودی سرپرست پردیس دخترانه شهید باهنر است. همچنین واحدهای دانشگاهی شهید مطهری در آب¬باریک به سرپرستی دکتر محمد نوبخت، واحد سلمان فارسی به سرپرستی دکتر سهیلا جاهدی، واحد شهید بهشتی در اقلید به سرپرستی دکتر محسن خدامی و حضرت زینب کبری(س) در کازرون به سرپرستی روح¬انگیز طیبی است.
منابع و مآخذ
الف) کتاب¬ها
– امداد، حسن(1385) تاریخ آموزش و پرورش در فارس، از عهد باستان تا دوران معاصر، شیراز: انتشارات نوید
– صافی، احمد(1387) سیر تحول تربیت معلم در آموزش و پرورش معاصر ایران، فصلنامه پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
– طاهری، عبدالحمید(1381) فارسنامه دوم،شناختی تاریخی، فرهنگی، اقتصادی، 2 جلد، شیراز: انتشارات امیدواران
– فرصت شیرازی، محمدنصیر(1377) آثار عجم، تصحیح و تحشیه دکتر منصور رستگار فسایی، تهران: انتشارات امیرکبیر
ب) سایت¬های اینترنتی و سال¬نامه¬ها
– مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، ارزیابی وضعیت موجود استان فارس، معاونت پژوهشی تیر ماه 1377 کد گزارش 2403259
– قانون اجازه تاسیس دانشسراهای مقدماتی و عالی، مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی به آدرس rc. mjlis. ir
– نوروزی، رضا، عمارت باغ سالاری،گزارش پیشنهاد ثبت اثر در فهرست آثار ملی. روزنامه کیهان شماره 18709 به تاریخ 17/10/85 صفحه 3 اخبار کشور
– خبرگزاری فارس 14/10/1385مصاحبه با وزیر آموزش و پرورش،مجتمع آموزش عالی پیامبر اعظم (ص) تاسیس می¬شود.
– انحلال مراکز تربیت معلم، مصاحبه با سرپرست مجتمع آموزشی پیامبر اعظم (ص)،اسفند ماه 1389، سایت خبری عصر ایران asriran. com. کد خبر 159536
– خبرگزاری ایسنا مصاحبه با سرپرست مجتمع آموزش عالی پیامبر اعظم (ص)، 9 اسفند1390، کد خبر، 9012_05966
– قدیمی¬ترین مصوبات شورای عالی آموزش و پرورش خبرگزاری مهر، آبان 1396کد خبر 4131753
– بایگانی پردیسها و واحدهای دانشگاهی دانشگاه فرهنگیان فارس
– سالنامه آماری کشور 1367 مرکز آمار ایران ص113
– سازمان برنامه و بودجه استان فارس، سالنامه آماری استان فارس 1395 ص 656
احمد فروغ¬بخش/ مدرس دانشگاه فرهنگیان، کارشناسی ارشد تاریخ ایران گرایش ایران دوره اسلامیدانش¬آموخته دانشگاه تهران
آنان فراموش نمی¬شوند…
شادروان ابوالقاسم برهان
شادروان ابوالقاسم برهان را باید به¬حق به یکی دیگر از فرهنگ¬سازان فارس دانست. او به سال 1271 خورشیدی در قصرالدشت «مسجد بردی» یک فرسنگی غرب شیراز به دنیا آمد. پس از فرا گرفتن مقدمات علوم و ادبیات در زادگاه خود در سال 1324 ه ق که حکومت مشروطه اعلام شد، به شیراز آمد و در نزد برادر خود، مرحوم میرزا عبدالرحیم که تازه از تهران به شیراز آمده بود، به فرا گرفتن روش جدید تدریس الفبا پرداخت و در نخستین مدرسه شیراز، مسعودیه به معلمی اشتغال ورزید و در ضمن خدمت فضلای شهر از قبیل میرزا خلیل بازیار، شیخ یحیی مجاب و رحمت و میرزا محمد جواد طبیب مشغول تحصیل علوم جدید شد. در اواخر سال 1326 ه ق در مدرسه رضوی و در 1327 ه ق در مدرسه رحمت و در 1329ه ق در مدارس شریعت و شعاعیه به معلمی و در 1322 ه ق به نظامت مدرسه خیریه نمازی اشتغال ورزید. در اواخر سال 1326 ه ق مطابق با 1296 خورشیدی در سمت مدیری مدرسه نمازی و تا سال 1336 خورشیدی به ریاست دبیرستان نمازی انجام وظیفه کرده¬است. بنابراین وی 52 سال از عمر خود را صادقانه در خدمت آموزش و پرورش گذرانید که 12 سال آن در سمت معلمی و نظامت و 40 سال در مدیریت و ریاست دبستان و دبیرستان نمازی بوده¬است.
ابوالقاسم برهان معلمی بود که به زودی در تدریس الفبا تخصص قابل توجهی پیدا کرد و برای دانش¬آموزان کتاب درسی تالیف کرد که سال¬ها در مدارس ابتدایی در فارس تدریس شده است. آثار او عبارت بوده از: آیین دانش برای تدریس در کلاس اول ابتدایی، آیین خرد برای تدریس در کلاس دوم و سوم و میزان الاملاء.
شادروان ابوالقاسم برهان راه تازه و آسان¬تری برای تدریس الفبا اختراع کرده بود که برای معلمین کلاس¬های اول ابتدایی مانند برادرش میرزا عبدالرحیم سال¬ها تدریس می¬کرد. ابوالقاسم برهان در 5 دی 1352 در سن 95 سالگی در شیراز درگذشت و در گورستان تازه احداث قصرالدشت رخ در نقاب خاک کشید. برادران برهان، میرزا عبدالرحیم برهان، معلم و مروج الفباء صوتی در شیراز و غلامرضا برهانی نخستین رئیس دبیرستان احمدی و نصرالله برهانی که ده سال نظامت مدرسه نمازی را داشت، همگی از خدمتگزاران آموزش و پرورش بوده اند. خانم فاطمه برهان، دختر شادروان ابوالقاسم برهان سال¬ها مدیریت دبستان توللی را برعهده داشته است. در پایان سال اول تاسیس مدرسه خیریه نمازی، بنیانگذار آن، به خواهش معلمان از حاج مخبرالسلطنه والی فارس و جمعی از عالمان و فاضلان و بزرگان شهر دعوت کرد که در جشن پایان سال تحصیلی شرکت کنند. در مواقعی که برهان به مسافرت می¬رفت، شادروان غلامرضا برهانی کفالت مدرسه را به عهده می¬گرفت. برهانی کتابی به نام «املاء برهان» تالیف و منتشر کرده، جزواتی هم در دستور جامع زبان فارسی به نگارش در آورده بود که در کلاس¬های تدریس می¬نمود؛ ولی موفق به چاپ آنها نشد. او قلمی سلیس و روان داشت.
زنده¬یاد حبیب¬الله نوبخت
حبیب¬الله نوبخت فرزند محمدحسن به سال 1274 ه ق در شیراز به دنیا آمد و در 14 سالگی مقدمات فارسی و ادبی را تمام کرد و به نجف اشرف رفت و در پیش استادان علم و کلام و فلسفه و ادبیات عربی را به خوبی فرا گرفت و در دروس خارج آیت¬الله صدر اصفهانی مرجع تقلید حضور می¬یافت، در بغداد و بیروت در مدارس عالیه علوم جدید را آموخت و در اواخر جنگ جهانی اول به شیراز بازگشت. نوبخت در مدرسه شریعت و رحمت به معلمی اشتغال ورزید، مدتی رئیس مدرسه مویدیه بود و در زمان میرزای رحمت به ریاست دارالمعلمین شیراز منصوب شد. در در روزگاری که شادروان حیات روزنامه «حیات» را منتشر می¬کرد، مدت سه سال سرمقاله¬های آن روزنامه را نوبخت می¬نوشت. وی قلمی استوار و جسور داشت. امتیاز مجله دنیای ایران و گل آشتی را گرفت و مدتی در شیراز انتشار داد و همچنین در سال 1298 شمسی روزنامه¬ای به نام «بهارستان» منتشر می¬کرد و در آن به سیاست انگلیسی¬ها در فارس حملات شدید می¬نمود؛ به طوری¬که چندین بار روزنامه¬اش توقیف شد و خود به زندان افتاد و چون جانش در خطر بود، بیش از هفده شماره از آن روزنامه را در شیراز انتشار نداد که ناگزیر شد به تهران برود و در آنجا تا سال 1303 آن روزنامه را منتشر نماید. نوبخت سه سال مجله قشون را در تهران اداره می¬کرد و در دوره ششم و هفتم از طرف مردم بهبهان و کوه کهکیلویه به نمایندگی مجلس شورای ملی برگزیده شد.
نوبخت پس از وقایع شهریور 20 بار دیگر به نمایندگی مجلس انتخاب گردید و حزبی به نام «کبود» تشکیل داد و هدفش از تشکیل حزب مبارزه با انگلیسی¬ها بود و عقیده داشت متفقین اعم از انگلیسی¬ها، روس¬ها و آمریکایی¬ها که ایران را در جنگ دوم جهانی اشغال کرده¬اند، از دشمنان کشور ما هستند. باید از آلمان¬ها و متحدینش که دشمن دشمنان ما هستند، طرفداری کرد. انتشار این قبیل نظریات موجب شد که در سال 23 با 250 نفر دیگر از مشاهیر کشور به اسارت انگلیس و روس درآیند. مدت دو سال در قزوین به زندان انگلیسیان افتاد و سپس او را تحویل روس¬ها دادند و پس از پایان جنگ جهانی دوم همراه دیگران آزاد شد. نوبخت مدتی ریاست کتابخانه سلطنتی را برعهده داشت. وی از شاعران و نویسندگان پرکار معاصر است. چندین سال پیش از اینکه شیراز را ترک کند، به گفتن شاهنامه پرداخته، وقایع تاریخی از زمان اسلام تا عصر حاضر را در چند جلد به نظم در آورده است. وی کتاب¬های متعدد تالیف کرده که تعدادی از آنها به چاپ رسیده است. از جمله: دیوان دین در سه جلد، علم طبایع، پداگوژی، سیاحت¬نامه بغداد، تاج جاحظ، شصت و پنج سال در زندان انگلیس ها(که مرتب در روزنامه پارس چاپ شده است). ترجمه کتاب شعراء محمد، دختر آفتاب در سه جلد، داستان مسیح و کتاب کبود در 25 جلد است.
شادروان نوبخت در حدود سال 1360 در تهران درگذشت و کالبد خاکیش را به شیراز آورده، در دارالرحمه به خاک سپردند. وی مدت¬ها معلم طبیعیات دارالمعلمین شیراز و همچنین معلم مدرسه شریعت شد. در ابتدا مجله¬ای به نام «زندگی» تاسیس کرد که پس از انتشار شماره اول آن توقیف شد و بعد مجله دیگری به نام «فکر آزاد» انتشار داد که آن هم پس از نشر دو شماره توقیف گردید تا اینکه به سال 1298 خورشیدی روزنامه «بهارستان» را تاسیس کرد. در زمان انتشار بهارستان نوبخت مدیر مدرسه خیریه مویدیه بود و محل روزنامه را آن مدرسه تعیین کرده بود. روزنامه «بهارستان» مرتب توقیف می¬شد تا سرانجام نوبخت به تهران رفت و دوره دوم بهارستان را از سال 1301 خورشیدی انتشار داد. آن روزنامه در اواخر سال 1303 تعطیل گردید.
شادروان پازارگاد در سال تحصیلی 11 و 12 به ریاست دبیرستان شاهپور انتقال یافت و شادروان محمد سعید عزیزی جانشین او شد. پس از درگذشت مرحوم عزیزی، از سوی اداره فرهنگ شادروان محمدجواد تربتی، لیسانس فلسفه علوم تربیتی به ریاست دبیرستان منصوب گردید. تربتی شاعری خوش-قریحه، خطیب و نویسنده¬ای حساس بود و به تقویت انجمن¬هایی که پازارگادتاسیسکردهبود،پرداخت.دبیرستان سلطانی تنها دبیرستانی بود که در دوره دوم رشته ادبی داشت. شاگردانی که پازارگاددرانجمن-هاتربیتکردهبود،دردورهریاستتربتیبهفعالیتبیشتریپرداخته،پسازطیدورهدانشگاهیوورودبهاجتماعبعضیازآنانازمشاهیرادباوشعراونویسندگانبهشمارآمدند.از جمله تربیت¬یافتگان این دبیرستان دکتر مهدی حمیدی، دیپلم ادبی سال تحصیلی 12-1313 بود که شاگرد اول شد و در دانشکده ادبیات و دانشسرای عالی دانشگاه تهران بهادامهتحصیلپرداختودرسالتحصیلی۱۵ – ۱6 با رتبه اول لیسانس گرفت و به شیراز آمد و در دبیرستان سلطانی به دبیری اشتغال ورزید.اساس تربیتی صحیح و تشویقات بازارگاد و بعد ریاست شاعری نطاق و نویسنده¬ای چون تربتی و دبیری شاعر خوش¬قریحه و نویسنده¬ای چیره¬دست مانند دکتر حمیدی موجب شد که استعداد شاگردان شکوفا شود، به طوری که از میان ۱۵ نفر شاگردان یک کلاس مشاهیر ادب در آینده درخشیدند: فریدون توللی، مهدی پرهام، محمد بهمن¬بیگی، رسول پرویزی، محمد باهری، مصطفی¬سادات¬شریفی، جعفر ابطحی، محمدجواد فیاضی، عطاء¬الله زاهد و… .
تربتی تا سال ۱۳۲۰ ریاست دبیرستانسلطانی را داشت و سپس به تهران منتقل شد و شادروان محمدحسن اقلیدس به جای او منصوب گردید.تربتی شاعری باذوق و نویسنده حساس و سخنرانی زبردست بود، پس از شهریور بیست به تهران رفت و امتیاز روزنامه «پولاد» را گرفت و چند سال آن را منتشر کرد و در 30 فروردین 49 در 64 سالگی در آنجا درگذشت.
زنده¬یاد محمدحسن اقلیدس
اقلیدس در سال 1310 شمسی به دبیری ادبیات دبیرستان شاهپور استغال ورزید و جلال¬الدین پیرزاد جانشین او شد. وی در 16/06/1314 به مدیری دبیرستان 15 بهمن پرداختو شادروان علی سامی عهده¬دار مدیریت آن مدرسه شد. مدرسه رحمت که به صورت دبستان شش کلاسه است، خوشبختانه از مدارس بسیار منظم و باسابقه به شمار می¬رود. در سال 1310 شمسی باغ سالاری را برای این مدرسه اداره معارف فارس با کمک سرلشکر شیبانی و بلدیه شیراز(شهرداری) خریداری کرده است که بعدها محل دانشسرای مقدماتی و مدرسه فلاحتی فرصت و روزگاری هم دانشسرای کشاورزی وسپس دانشسرای راهنمایی گردید.
زنده¬یاد محمد بهمن¬بیگی
محمد بهمن¬بیگی در سال 1299 خورشیدی در طایفه بهمن بیگلو ایل قشقایی به دنیا آمد. پدرش محمدخان پس از واقع جنگ پل خان، همراه سران ایل قشقایی به تهران تبعید شد. بهمن بیگی در حدود سال 1310 همراه مادرش به تهران رفت. دوره ابتدایی و متوسطه تا سال ششم را در آنجا گذرانید و پس از آمدن به شیراز سال ششم ادبی را در دبیرستان سلطانی به پایان آورد. بعد از گرفتن دیپلم ادبی به دانشکده حقوق دانشگاه تهران رفت و در سال 1322 در گرایش حقوق قضایی لیسانس گرفت. در سال 1324 کتاب معروف «عرف و عادت در عشایر فارس» را نوشت و منتشر کرد. بعد به شیراز آمد و به ایل رفت و چند سال در ایل ماند. در سال 1332 در بخش فرهنگی اصل چهار شعیه شیراز مشغول به کار شد. چون بخشی از اجرای برنامه اصل چهار کمک به سازمان¬های فرهنگی بود، بهمن¬بیگی توانست نظر آن سازمان را جلب کند و برای راه¬اندازی مدارس عشایری کمک بگیرد. اصل چهار حاضر به همکاری شد و مقرر داشت که آقای گیگن، مدیر بخش فرهنگی اصل چهار، چادر و وسایل آموزشی مدارس عشایری را تهیه کند و آقای بهمن¬بیگی خوانین طوایف مختلف را حاضر به پرداخت حقوق معلمین نماید. او به زودی با جلب خوانین و کمک¬های اصل چهار مدارس عشایری را با معلمین شهری و روستایی به راه انداخت. بهمن¬بیگی در زمان مدیریت دکتر فاطمی به استخدام فرهنگ «آموزش و پرورش» درآمد و مدیر دائره تازه تاسیس «تعلیمات عشایری» شد. هزینه¬های مدارس عشایری و پرداخت حقوق معلمین اداره فرهنگ فارس به عهده گرفت. با تشکیل دانشسرای عشایری در سال 1336 برنامه تعلیمات عشایری وارد مرحله تازه¬ای گردید. از سال 1338 که همکاری صمیمانه بین دانشسرای عشایری و تعلیمات عشایری برقرار گردید، هر دو واحد تازه بنیاد فرهنگی از لحاظ کیفی و کمی رو به گسترش نهاد.
در سال 1342 دائره تعلیمات عشایری به صورت «اداره تعلیمات عشایر» درآمد و از اداره آموزش و پرورش جدا شد و استقلال و اعتبارات لازم یافت و دو اسبه رو به پیشرفت و توسعه تاخت. در سال 1347 آن اداره به اداره کل ارتقا یافت و محمد بهمن¬بیگی مدیر کل آن اداره گردید؛ اما این مدیر کل با دیگر مدیران کل تفاوت بسیار داشت، زیرا بهمن¬بیگی پشت میزنشین نبود. بیشتر ساعات خود را در دانشسرا و دبیرستان یا دیدن از مدارس عشایری با همان عشق و تحرک سابق می-گذرانید. اهل مطالعه و کتاب و روزنامه¬خوان بود. زبان¬های انگلیسی و فرانسه را خوب می¬دانست. بیانی گرم و دلنشین، قلمی شیرین و استوار و حافظه قوی داشت و به ادبیات مغرب زمین نیز آشنا بود. با تهور و بی¬باکی، کارهای خود را بارها و بارها به رجال و مقامات داخلی و خارجی نشان می¬داد و گاهی از آنان در راه پیشبرد مقاصد فرهنگی کمک می¬گرفت. تمام این اوصاف، موجب توفیق و پیشرفت فوق العاده او شد. این بسیار شگفت انگیز بود که بچه¬هایی را که به دنبال گوسفندان و گاوان در دامنه کوه¬ها و صحراها می¬دویدند، بیاورند و در چادر درس بدهند و بعد شش هفت سال در دبیرستان عشایری به طور شبانه¬روزی پذیرایی کنند و به تحصیل وادارند، سپس راهی دانشگاه نمایند تا صدها دکتر، مهندس و معلم و قاضی از میان آنان در وزارتخانه¬ها و ادارات و دانشگاه¬ها و بیمارستان¬ها وارد خدمت گردند، این خدمات صادقانه فرهنگی از دست کسی جز قهرمان آموزش عشایری محمد بهمن¬بیگی ساخته نبود. در چند سال پایانی عمر باعزتش سه دفتر از خاطرات خود را به نام¬های: «بخارای من، ایل من»، «اگر قره آقاچ نبود» و «به اجاقت قسم» انتشار داده است که هر یک چندین بار تجدید چاپ شده است. کتاب ارزشمند «به اجاقت قسم» خاطرات آموزشی بهمن¬بیگی است. از دیگر آثار وی می¬توان به «طلای شهامت» اشاره کرد که در سال 1386 به چاپ رسیده است.
محمد بهمن¬بیگی در یازدهم اردیبهشت ماه ۱۳۸۹ به دلیل کهولت سندر بیمارستان قلب کوثر شیراز درگذشت و پیکر او در بامداد روز پنج¬شنبه شانزدهم اردیبهشت¬ماه با حضور ده¬ها هزار نفر تشییع و به وصیت خودش در شیراز و در مسیر کوچ یعنی «بهشت زهرای عشایر» در محله عشایرنشین «شن» به خاک سپرده شد.«جهانگير شهبازی» درباره مراسم و یادمان-هایی که پس از مرگش برای او برپاشد، می¬گوید:
«در مراسم مرگ محمد بهمن¬بیگی هیچ¬کس به عنوان «ختم» به آن پای ننهاد،بلکه آن مراسم تنها یک «بزرگداشت» بود؛ زیرا بهمن¬بیگی پایانی ندارد. پس او مراسم ختم هم ندارد؛ مگر نه این است که ماده از میان می¬رود و معنویت باقی می-ماند؟ و من می¬گویم: «زندگی مادی محمد بهمن¬بیگی تمام شد؛ اما زندگی معنوی او همچنان ادامه دارد و تا زمانی که در این سرزمین یک تن از عشایر هم باقی است، نام “محمد بهمن-بیگی” و کار بزرگی که او انجامداد، همچنان باقی است.»
زنده¬یاد حسن امداد
اندیشمند، تاریخ¬نگار، ادیب و صاحب¬نظر آموزش وپرورش فارس، حسن امداددر سال ۱۳۰۰ خورشیدی در شیراز به دنیا آمد. پدرش(میرزا علی اکبر) ملقب به “شريف” سال¬ها در نجف درس خوانده بود تا این که در زمان انقلاب مشروطه به شیراز آمدو به بازرگانی و کشاورزی پرداخت.حسن امداد وارد دوره آموزش ابتدایی شد و این دوره را در سه دبستان سپری کرد و بالاخره مدرک ششم ابتدایی خود را از دبستان «باقریه» دریافت نمود. او همچنان دو تن از معلمان خود را به نام¬های “سیداحمد دستغیب” و “عباس فاضل-زاده” فراموش نکرده، از آن دو به نیکی یاد می¬کند و درباره آن دو می¬گوید: «این معلمان به کار خود سخت علاقه¬مند بوده، نقش معلمی را به خوبی ایفا می¬کردند. مرحومسیداحمد دستغیب معلمی خوب و توانمند بود و روانشاد «عباس فاضل زاده» نیز یک خطاط چیره¬دست و جوانی روشنفکر و آگاه بود. من هرگز یاد آنان را فراموش نخواهم کرد.”سپس او به دبیرستان شاهپور رفت،سیکل اول را در آن به پایان رساند و پس از آن بود که به دانشسرای مقدماتی به ریاست علی¬اکبر شریف راه یافت. حسن امداد در این زمینه می¬گوید: «او مدیری مملو از انسانیت وبزرگواری بود و نیز روش¬های جدید تعلیم و تربیت را به خوبی می¬دانست و بر کار خود نیز بسیار مسلط بود. همچنين «محمد خليل رجایی» استاد فلسفه و ادبیات فارسی و مرحوم «ماجد» که از مفاخر فرهنگی کشور بود و هم او بود که برای نخستین بارخدایخانه مسجد جامع عقيق شیراز را بازسازی کرد و به جای خود کسب کرده بود ومن از آنان بهره¬های بسیار بردم.»
امداد در سال ۱۳۲۰ از دانشسرای مقدماتی فارغ التحصیل شد و در اواخر شهریور ماه همان سال به منطقهسعادت آباد(سعادت شهر امروز) رفت. او در ارتباط با این سفر کاری خود می گوید: «من کتاب فروش نوین دکتر صدیق را همراه خود دانسته و با پشتوانه همین کتاب و سایرمطالعات خود و نیز آموزش¬هایی که در دانشسرا فراگرفته بودم، کوشش کردم تا در تدریس خود ازروش¬های نوین و پیشرفته تعلیم و تربیت –کهدرکشورهایتوسعهیافتهآنزمانرایجبود–استفاده کنم که بسیار موفق بودم.”حسن امداد خیلی زود در سایه کسب موفقیت در تدریس، به عنوان مسئول نمایندگی اداره فرهنگ ارسنجانبرگزیده شد. او از خدمت سربازی معاف شد، پس بی-درنگ به آباده رفت و در دبیرستان سعدی این شهر بهتدریس پرداخت.پس از گذشت یک سال تحصیلی به شیراز برگشت و در دبیرستان¬های حاج قوام، حیات و سلطانیبه تدریس ادبیات فارسی و علوم اجتماعی مشغول شد؛ اما موفقیت دیگری هم نصیب او شد و در سال ۱۳۲۵دیپلم کامل خود را به دست آورد و در همان سال جزء یک گروه سی نفره مأمور به تحصیل شد. او به تهران رفتو در دانشکده ادبیات و دانشسرای عالی به تحصیل پرداخت. او می¬گوید: «در نخستین جلسه استاد «محمد معين» – صاحب فرهنگ معروف معين – به یکی ازدانشجویان دستور داد تا از دیوان حافظ این بیت را بر تخته سیاه بنویسد:
“ما نگـــوییم بـــد و مــیل به ناحق نکنیم
جــامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم”
عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است
کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم”
سپس شروع به تفسير همان بیت اول کرد. در پی آن پرسش¬هایی را طرح نموده، بعدا خود اوپاسخ¬های درست را برای ما دانشجویان بیان کرد و ما نیز خلاصه سخنان او را در دفترهای خودمی¬نوشتیم، همچنین او طی یک سال تدریسخود قسمتی از شاهنامه و قصايد منوچهری را برای ما شرح داد.»
حسن امداد در سال ۱۳۳۹ به شیراز بازگشت و در شهر فسا و پس از آن شیراز دوباره به تدریس روی آورد و به دلیل شایستگی که از خود نشان داد، ابتدا به معاونت یک دبیرستان، سپسمعاونت یکهنرستان حرفه¬ای برگزیده شد. وی در مهر ماه سال ۱۳۳۸ بنا به درخواست زنده¬یاد محمد بهمن¬بیگی سمت مدیریت دانشسرایعشایری را بر عهده گرفت. او می¬گویدآنچه که همواره به آن افتخار می¬کند، همت به تربیت فرزندان عشایر کشور در مرکز تربیت معلمعشایری است که نقش بسیار بزرگی در اعتلای فرهنگ کشور و تاریخ معاصر آن ایفا نمود، ازاقصی نقاط عشایرنشین جوانان را به آنجا می¬آوردند؛ درس می¬خواندند و پرانرژی و پرانگیزه ومسلط بر روش¬های تدریس خاصی که آموخته بودند، به مناطق خود باز می¬گشتند که حاصل آنکوشش¬ها ارتقای سطح فرهنگ و تحصیلات عشایری کشور بود.حسن امداد پساز ده سالخدمت در «دانشسرای عشایری» در راه¬اندازی دانشسرای راهنمایی تحصیلی از نقش اساسی ایفا نمود. وی دانشسرای راهنمایی را ابتدا در محیط دو خانه مسکونی، سپس در ساختمانیمتعلق به دانشسرای کشاورزی که در آن تعمیرات اساسی انجام داده بود، راه¬اندازی کرد. وی با کوشش بسیار، ابتدا شش کلاس درس آماده کرد و سپس به فکر تهیه خوابگاه افتاد و برای انجام این مهم باز هم به سراغ مدیریت کشاورزی استان رفت و نظر مدیر(وقت) کشاورزی را برای ادامه همکاری¬اش جلبنمود که او نیز قول همکاری داده بود. او توانست در حدود ۳۲۰۰ جلد کتاب و دیگر تجهیزات لازم را برای آزمایشگاه¬های نوپای خود در این دانشسرا فراهم آورد، بالاخره درگیری او با مدیر کل وقت آموزش و پرورشفارس(رسول پورپرویزی) بر سر مسائلیباعث استعفای او از سرپرستی دانشسرای راهنماییتحصیلی شیراز شد و علی-رغم دعوت محمد بهمن¬بیگی، او ادامه خدمت در شهر اهواز ترجیح داد و مدیریتدانشسرای راهنمایی آن شهر را برعهده گرفت و بالاخره حسن امداد در سال ۱۳۵۶ در همین قسمت ازآموزش و پرورش بازنشسته شد.
حسن امداد آثار متعددی را از خود به جای گذاشته است، از جمله ۱۴ کتاب درسی و کمک درسی و چندین اثر تاریخی، داستانی و ادبی که چند کتاب درسی تاریخی، جغرافیایی و اجتماعی از آن جمله اند. برخی از آثار حسنامداد عبارتند از:دیوان وصاف شیرازی(۱۳۸۹)،مجموعه آثار پزشکی(۱۳۸۹)،فارسدر عصر قاجاریه(۱۳۸۶)،تاریخفارس از عهد باستان تا دوره معاصر(۱۳۸۴)، سیمای شاعران فارس در هزار سال(۱۳۷۷)، آموزش وپرورش جدال مدعیان با سعدی(۱۳۷۷)،انجمن¬های ادبی شیراز (۱۳۷۲)و بانگ رحیل یا “درا درای”(۱۳۷۲).
وصیت نامه شهید جواد نیکویی، برخاسته از تربیت معلم فارس
به نام آن خدایی که گفت شهید نمی¬میرد، وصیت¬نامه¬ام را آغاز می¬کنم.اول سلام بر اسلام که پیامبری چون حضرت محمد(ص) و امامی چون علی(ع) و ذخیره¬ای چون مهدی(عج) و فروع دینی چون جهاد دارد و بعد سلام بر اماممان خمینی و همه روحانیت مبارز و سلام بر شهداء از هابیل تا به قیامت و رزمندگان که پیش از ما جنگیدند.
سلام بر رزمندگانی که بعد از ما خواهند جنگید. شاید در رکاب مهدی و شاید برای آزادی قدس.سلام و درود بر پدر و مادرانی که فرزندان خویش را برای عشق و شمشیر تربیت می¬کنند، نه برای نام و نان. خدایا ایمانی ده تا نام و نان خود را فدایش کنیم، نه نام و نانی که ایمان¬مان را فدایش کنیم.
پروردگارا چشمانم را به دین امام مهدی و امام خمینی روشن گردان تا قبل از شهادت مهدی را ببینم؛ چرا که در هنگام شهادت خواهیم دید و بار خداوندا چشمانم را توانی ده تا گریه کنم، زیرا که حقیر فکر می¬کنم عشق فقط یک زبان دارد، آن هم گریه است. بعد از شهادتم چشمانم را باز گذارید تا همه بدانند با چشمی باز به جبهه رفتم.
معبودا گوشی ده تا سخن حق را بشنوم و معشوقا زبانی ده که باعفت باشد و جز سخن حق نگوید تا بتواند در آن دنیا سؤالات را جواب دهد.
ای مردم: به¬خدا قسم ما اهل بهشت هستیم و راهمان راه خداست و من هم اکنون در جبهه هستم. گوشم صدای خدا و امامان و حضرت داود را می¬شود و از طرفی ناله دشمنان خمینی و کفار را، پایم در آستان احدیت قدم می¬زند. دستم را در دست یاران رسول و شهدای کربلا گذارده¬ام. مغزم دیگر در فکر معراج نیست،چون معراج کرده¬ام و در کنار محمد(ص) و در جوار خدا هستم. قلبم عشق خدا، پیامبران، اماممان خمینی و روحانیت را در خود جای داده. آتش و تشنگی وجودم با آب حوض کوثر و جامی از ساقی کوثر فرونشسته.عشق خدا آتشم می¬زند، آتش دوزخ را با نور خویش خاموش ساخته¬ام و سینه¬ام گشاده و آتش¬افروز با قلبی پر نور و پر عشق و بدنم در حال اطاعت از حق تعالی می¬باشد.
و اینک از شما پدر و مادر و همه آشنایان دیگر: حلالیت می¬طلبم و از شما مردم می¬خواهم، از ولایت فقیه و روحانیت و قرآن جدا نشوید تا رستگار شوید و با پشتیبانی از روحانیت گروه¬های مقاومت را نگهدارید. به خانواده شهدا و جانبازان و رزمندگان ارج نهید و قدر رزمندگان را بدانید و از شما جوانان می¬خواهم که عفت خویش چه زبان، چه چشم و … را نگه دارید و خودتان را پاک کنید و هیچ¬گاه جبهه جنگ اسلام و خون شهدا و روحانیت را فراموش نکنید و فکر نکنید وقت برای توبه بسیار است، خدا حالا نه تنها زود نیست، بلکه دیر هم هست چرا که:
در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبریست ورنه هر کبری به پیری می¬شود پرهیزگار
و از شما خواهران و بانوان می¬خواهیم که حجابتان را حفظ کنید که از دامن زن است که انسان به معراج می¬رود، شما مربیان جامعه هستید که باید از فاطمه(س) و زینب(س) درس بگیرید و مثل خانواده¬های شهدا با حجاب باشید تا این که در دوزخ همنشین اصحاب حجیم نشوید!
و اما بعد سخنی با منافقین دارم که بیایید و بیشتر از این خود را به منجلاب نزنید و دنیا و آخرت خود را از دست ندهید و بدانید که حکومت جمهوری اسلامی تا حکومت مهدی خواهد ماند و مواظب باشید دست از احتکار و گرانفروشی بردارید و باز از شما مردم می¬خواهم فرزندان خود را به جبهه بفرستید و نماز جمعه و جماعت را فراموش نکنید و به تهذیب نفس بپردازید و برای فرج امام زمان(عج) و سلامتی امام خمینی دعا کنید که ان¬شاء الله مستجاب می¬شود و در آخر امیدوارم امام خمینی مرا به¬عنوان یک مقلد و پیش¬مرگ و امام زمان (عج) مرا به¬عنوان یک سرباز و حضرت محمد(ص) مرا به¬عنوان یک پیرو قبول کنند.
و به¬راستی که شهادت این فرض عظیم نزدیک¬ترین راه به خداست و شهادت ارثی است که از مولایمان علی(ع) به ما رسیده و آنها حیات را عقیده و جهاد می¬دانسته و مکتب اسلام را با نثار خون رشد می¬دادند و بالاخره شهادت یک انتخاب است و حال که من موفق شدم به لطف خدا به دیار عاشقان شتافته و وجود ناقابلم را در بین یاوران اسلام و قرآن در کربلای مکرر تاریخ قرار دهم، خدا را شکر می¬کنم و شما ای پدر و مار فراموش نکنید که افتخار بزرگی نصیب شما گردید.
آری شهادت یک انتخاب است، انتخابی آگاهانه و مشتاقانه که نصیب هر کس نمی¬شود و من داوطلبانه به جبهه رفتم و اگر عشق به امام و اسلام نبود، هیچ قدرتی نمی¬توانست مرا به جبهه بکشاند به خدا آن قدر امامم را دوست دارد که اگر تکه تکه¬ام کنند و یا زیر سخت¬ترین شکنجه¬ها در اسارت باشم و صدها و هزارها مرتبه بمیرم و باز زنده شوم، دست از او نمی¬کشم و اگر شهید شدم، هر قطره خونم امامم را صدا می¬زند.
در بالای عکسم امام و شهید مطهری را بزنید تا مردم کتاب-های این استاد را فراموش نکنند و سنگ مزارم را ساده بگذارید و در عوض به جبهه کمک کنید.
والسلام، جواد نیکویی
آشنایان دیروز، بزرگانی از جنس بلور
دکترامین¬الله فاضل
دکتر فاضل، فرهیخته صاحب¬نظر و متخصص روان¬شناسی، در بهمن ماه سال ۱۳۲۷ در شهر نی¬ریز فارس به دنیا آمد. او دوران ابتدایی و متوسطه را در همان شهر سپری نمود و در سال ۱۳۴۶ با کسب مدرک دیپلم در رشته “طبیعی” تحصیلات دوران مدرسه را به اتمام رساند.دوران سربازی او در «سپاه دانش» گذشت و بدین ترتیب او از همان دوران سربازی وارد بخش آموزش شد که در پی آن به استخدام آموزش و پرورش در آمد و دوران خدمت رسمی وی تا سال ۱۳۸۰ خورشیدی به طول انجامید.
امین¬الله فاضل در سال ۱۳۴۹ وارد دانشسرای راهنمایی شیراز شد و در چهار تابستان پیاپی در سال ۱۳۵۲ به اخذ مدرک فوق دیپلم نائل گردید. هم¬زمان با آن او در رشته «مشاوره» نیز تحصیل کرده، در سال ۱۳۵۴ موفق به اخذ مدرک کارشناسی این رشته با کسب رتبه سوم شد. سپس در دانشگاه علامه طباطباییتهران تحصیلات خود را ادامه داد و در سال ۱۳۵۸ با کسب رتبه نخست، مدرک کارشناسی ارشد مدیریت آموزشی خود را از این دانشگاه کسب کرد.پس از آن وی سال¬ها در آموزش و پرورش مسئولیت¬هایی همچون مدیریت دبیرستان «حاج قوام» و همچنین ریاست مرکز تربیت معلم «شهید رجایی» را عهده دار شد. همچنین او چندین مجتمع آموزشی را نیز راه¬اندازییا مدیریت کرده که از جمله آنها واحد آموزشی “سپهر معرفت” و “مجتمع آموزشی احسان” است.وی در سال ۱۳۶۷در نخستین دوره اعزام دانشجو به خارج کشور در دوران پس از انقلاب شرکت کرد و پس از کسب موفقیت در این آزمون، برای اخذ مدرک دکترا به کشور هندوستان اعزام شد.امین¬الله فاضل در دانشگاه پنجاب این کشور موفق به کسب مدرک دکترای روان¬شناسی خود شد؛ در حالی¬که پایان-نامه او به موضوع “روان¬شناسی دانش¬آموزان تیزهوش” اختصاص یافته بود.فاضل در سال ۱۳۷۳ به ایران بازگشت و جذب مراکز تربیت معلم و مراکز مشاوره و خدمات روان-شناختی شد. او در حدود بیست سال سابقه مشاوره کلینیکی را نیز در کارنامه خود دارد و بدین ترتیب از مشاوران برجسته آموزش و پرورش استان و کشور به شمار می¬آید.وی پس از بازنشستگی زودهنگامش در سال ۱۳۸۰ خورشیدی، جذب دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارسنجان گردید که در حدود شش سال مدیریت تحصیلات تکمیلی روان¬شناسی و علوم تربیتی این دانشگاه را برعهده داشته¬است.
دکتر فاضل در ارتباط با رشته تحصیلی خود چندین کتاب را به فارسی ترجمه کرده و در پایان¬نامه¬های متعددی استاد راهنمای دانشجویان دوره¬های کارشناسی ارشد خود نیز بوده است.وی در ۱۶ سال اخیر عضو شورای تحقیقات آموزش و پرورش استان فارسبوده که طی آن داوری بسیاری از طرح-های آموزش و پرورش را نیز برعهده داشته است. همچنین او در کلینیک آموزش و پرورش نیزفعال بوده و سال¬هاست که در این کلینیک به خدمات مشاوره¬ای و درمانی پرداخته¬است. دکتر امین¬الله فاضل درحال حاضر مسئولیت مجتمع احسان را برعهده دارد.
سکینه بهبودی
این مدرس مرکز تربیت معلم شیراز در بیست و ششم آذرماه سال ۱۳۳۴ در شیراز متولد شده است. او که تحصیلات دوره-های ابتدایی و متوسطه خود را در همین شهر گذراند، اکنون درباره دو تن از معلمان دوره ابتدایی¬اش می¬گوید:
در کلاس اول ابتدایی معلمی به نام خانم شکرخواه داشتم. او معلمی بسیار بردبار، خوش¬رو، منضبط، متعهد و معتقد به کار خودش بود که بر من بسیار اثرگذار بود. همچنین معلم کلاس¬هایچهارم و پنجم ابتدایی¬ام یعنی خانم اسماعیل زاده نیز در زمره معلمان توانمند و اثرگذار بود.”
سکینه بهبودی سیکل اول دبیرستان خود را به پایان رساند و در حالی که به رشته ریاضی علاقه¬مند بود؛ اما بنابر توصیه مسئولان دبیرستان او وارد رشته «طبیعی» شد. وی در سال ۱۳۵۳ پس از دریافت مدرک دیپلم خود وارد «دانشگاه شیراز» شد و در سال ۵۷مدرک لیسانسخود را در رشته روان-شناسی به دست آورد و بی¬درنگ به مقطع فوق لیسانس همین دانشگاه نیزوارد شد؛ اما به دلیل برخورد با انقلاب و در پی آن انقلاب فرهنگی، دوره تحصیلات تکمیلی او به درازا کشید تااین که بالاخره در سال ۱۳۶۶ مدرک کارشناسی ارشد خود را در «روان¬شناسی تربیتی» دریافت نمود. بهبودی مرحوم «دکتر علی اکبر حسینی» را بهترین استاد همه دوران تحصیلات دانشگاهی¬اش دانسته، از او به عنواناستادی تأثیرگذار یاد می¬کند.
بهبودی جزء نخستین گروهی بود که پس از انقلاب یعنی در سال ۱۳۵۸ جذب آموزش و پرورش شد. او در نخستین گام به عنوان سرپرست خوابگاه «مرکز تربیت معلم شیراز» مشغول به کار شد، سپس به معاونت آموزشی این مرکز برگزیده شد و در کنار مدیر و سایر همکاران باسابقه آن، در این سمت به کار ادامه داد. پس از آن وی در سال ۱۳۶۵ از سوی ناحیه ۴ آموزش و پرورش شیراز دعوت به کار و مدیریت دبیرستان دخترانه22 بهمن به او پیشنهاد شد و او هم پذیرفت. سکینه بهبودی در همین زمینه می گوید: «اکنون که به آن دوران می¬اندیشم، نمی¬دانم با چه جراتی مدیریت آن مدرسه را پذيرفتم! چرا کهبرخی از دبیران دوره دبیرستان خودم هم آنجا تدریس می¬کردند.” در همین دوران بود که سکینه بهبودی دو بار به عنوانمدیر نمونه کشوریبرگزیده شد. او تا سال ۱۳۶۸در آن مدرسه مدیریت کرد. پس از آن بنا به تصمیم مدیریت وقت ناحیه به مدیریت دبیرستان «زهره بنیانیان»برگزیده شد؛ اما پس از گذشت چهار سال، خلا سنگین او در «مرکز تربیت معلم» حس شد. از این رو به دستور مدیر کل وقت به مرکز بازگشت؛ هرچند به گفته خودش چندان گرایشی هم به بازگشت نداشت. او می¬گوید: «من همواره دوست داشتم بدون اسم و رسم در گوشه¬ای کار کنم؛ آن هم کاری قابل قبول و همین برای من کافی بود. من هرگز دنبال مدیریت نبودم. با این حال درخواست اداره کل راپذیرفتم؛ زیرا برای شخصیت مدیریت آن احترام ویژه¬ای قائل بودم.»
در سال ۱۳۷۲ سکینه بهبودی به قم رفت و به اصرار مدیریت دانشگاه دردانشگاه علوم پزشکی فاطميةقممشغول به کار شد. او تا سال ۷۶ در شهر قم ماند و زمانی که بازگشت به شیراز را درخواست نمود، کارشناس مسئول(وقت) مراکز تربیت معلم فارس، اعلام کرد که “موافقت با تقاضای وی منوط به پذیرش مدیریت مرکز تربیت معلم شهیدباهنر» از سوی اوست!” هر چند او بازگشت؛ اما باز هم به تدریس بسنده نمود و از پذیرش پست مدیریت این مرکز سرباز زد. زمانی که یکی از همکارانش دلیل بی¬میلی او را به این پست پرسید، او در حالی که اشک می¬ریخت، در پاسخ گفته بود:
“بی گمان، آنانی که به پست مدیریت مرکز تربیت معلم» مشتاقند، نمی¬دانند چه مسئولیت سنگینی را به دوش می¬کشند، اگر می¬دانستند هرگز برای آن سر و دست نمی¬شکستند.”
محمد عسلی
محمد عسلی از مدیران صاحب¬اندیشه آموزش و پرورش استان فارس و مدیر مسئول روزنامه عصر شیراز، در هفتم آبان ماه ۱۳۲۸ در شهرستان استهبان متولد شده است. پدر و مادر او هر دو معلم سنتی مکتب¬خانه بودند، حال آن که مادربزرگش نیز بیش از این دو، به عنوان یک معلم سنتی در مکتبخانه به کار تعلیم و تربیت پرداخته¬بود. تعبیر خودش این¬چنین پیشینه خانوادگی همراه با گرایش به مذهب باعث شده بود تا در فضای فرهنگی خانواده پژوهش و عقلانیت ریشه بدواند. او در همین ارتباط می گوید: «پدرم در خانه کتابخانه¬ای داشت و کتاب¬هایی همچون «نسیم شمال»، «حسن کرد»، «مختارنامه» و نیز کتاب¬های شیخ بهایی در آن یافت می¬شد.»
عسلی سه سال اول دوره ابتدایی خود را در دبستان بوعلیدر بخش ماه فرخان خیر گذراند، پایه چهارم رادر دبستان «سعدی» شهر استهبان و پایه پنجم را نیز در دبستان «کوشش» سهل¬آباد به پایان رساند که این مدرسه حدود ۴ کیلومتر با خانه، فاصله داشت و او هر روز این مسیر پیاده طی می¬کرد. با این همه، او سواد خود را مدیون مکتبخانه پدر و مادرش می¬داند. در این مکتبخانه افزون بر کتاب¬های دینی، دیوان¬های “حافظ” و “سعدی” نیز آموزش داده می¬شد و او نیز از این آموزش¬ها بهره بسیار برد.محمد عسلی در سال ۱۳۴۱ برای گذراندن دوره دبیرستان به شیراز آمد و در دبیرستان¬های “زینت”،”مکتبی” و “حاج قوام” مشغول به تحصیل شد تا در سال ۴۶ دیپلم متوسطه خود را به دست آورد. سپسبهتوصیه یکی از بستگانش برای مدت کوتاهی وارد “بانک بازرگانی” شد و در این میان او به امور بانکی هم آشناگردید. وی دوران سربازی را در نیروی هوایی گذراند؛ اما در دوره آموزشی به دلیل لگدی که به شکمشخورد تا ۲۷سال بعد از درد معده رنج برد. پساز دوران سربازی، وارد دانشسرای راهنمایی تحصیلی شیراز شد و در سال1352 با رتبه نخست، در رشته علوم انسانی فارغ¬التحصيل و در پی آن در روستای “جعفرآباد” از توابع بیضایفارس مشغول به تدریسشد که در ارتباط با همین روستا می¬گوید: «سال¬ها من به غلط گمان کردم که این روستا همان «جعفر آباد» و محله¬ای است که حافظ دراشعار خود از آن یاد کرده که من بعدها این خاطره را در روزنامه کیهان نوشتم و این نوشته آغازیبر کار رسمی من در نویسندگی بود.»
محمد عسلی پس از ۹ ماه تدریس در جعفر آباد در کنکور دانشگاه شرکت کرد و پذیرفته شد. او پس از یک سال تحصیل در رشته ادبیات دانشگاه تهران، رشته حقوق را برگزید و در آن به تحصیل پرداخت و ضمنتحصيل، تدریس هم می¬کرد. او در سال چهارم رشته حقوق بود که در آزمونکارآموزی قضاییهم شرکتکرد و به عنوان تنها دانشجوی پذیرفته شده برای این دوره پذیرفته شد. عسلی این دوره را تا سه هفته ادامه داد تااینکه یک حادثه مسیر شغلی¬اش را عوض کرد. او لیسانس قضایی خود را دریافت کرد؛ اما در سال ۴۷ ادامه تحصیلاتش را در رشته علوم تربیتی با گرایش مدیریت آموزشی در دانشگاه آزاد تهران دنبال کرد. وی ادبیات فارسیرا نیز هرگز رها نکرد و هم¬زمان با آن به مطالعه متون مربوط به آن نیز می¬پرداخت.پس از پیروزی انقلاب او در دبیرستان¬های شیراز به تدریس دروس علوم انسانیپرداخت و بعدها در همین شهر وی به مدیریت دبیرستان ملاصدرا منصوب شد. محمد عسلی تا سال ۱۳۶۳ در دبیرستان ملاصدراماند و پس از آن بهحکم مدیر کل به مدیریت مرکز تربیت معلم شهید مطهری منصوب شد، سپس در سال ۱۳۶۸ به اداره کل رفت تا به عنوان کارشناس مسئول مراکز تربیت معلم در سطح استان همه این مراکز را زیر پوشش گیرد.همچنین در سال ۱۳۶۵ از او برای عضویت در «ستاد تغییر بنیادین نظام آموزش و پرورش» دعوت به عملآمد و او به عضویت این ستاد در آمد.عسلی به این ستاد پیشنهاد «واحدی شدن سیستم دروس دبیرستانی»را ارائه داد. وی در سال ۱۳۶۴ سرپرستی نمایندگی روزنامه کیهان در استان فارس را هم¬زمان با مدیریت مرکزتربیت معلم شهید مطهری برعهده گرفت که تا ده سال بعد یعنی سال ۱۳۷۴ که مجوز انتشار «روزنامه نشر» را به دست آورد، ادامه داشت. او درباره این دوره دوساله می¬گوید:
«در این ده سال من با بسیاری از فرهیختگان استان ارتباط برقرار کردم، مقاله¬های بسیاری از آنان گرفتم و به دفتر مرکزی روزنامه فرستادم. همچنین در هیئت تحریریه روزنامه در تهران شرکتمی¬کردم که طی آن دوران، من آموزه¬های بسیاری را نیز فراگرفتم.»
محمد عسلی در سال ۱۳۷۹ از آموزش و پرورش بازنشسته شد، حال آن که هرگز از فعالیت روزنامه¬نگاری خودچشم نپوشیده، همچنان به آن ادامه داده و افزون بر آن دو مدرسه غیردولتی را نیز راه¬اندازی نموده است. وی از نوشتن کتاب نیز غافل نمانده و در حال حاضر سه داستان بلند نیمه تمام و ۱۰ قصه آماده چاپ دارد. همچنین او یک کتاب شعر هم نوشته و تاکنون تعداد ۲۵۶۰ سرمقاله که عمدتا مبتنی بر تحقیق و استنباطات آماری بوده¬اند، به قلم آورده است.
ویژگی¬های یک معلم خوب از نظر زنده¬یاد حسن امداد
حسن امداد به پشتوانه تجارب فراوان و تحقیقات گسترده خود ویژگی¬هایی را برای احراز شغل معلمی برایهر فرد ضروری دانسته است. نخست او با نگاهی عبرت¬آمیز به گذشتگان آموزش و پرورش فارس، اینگونه بهآیندگان درس می¬آموزد:
“در گذشته آموزش وپرورش فارس بزرگانی بوده¬اند که سزاوارانه جامه معلمی را به تن کردند و به لحاظ ویژگی¬های فردی، شایسته چنین مقامی هم بودند؛ مانند معلمانی که از روی عشق و علاقه خانه شخصی خود را می¬فروختند و مدرسه باز می¬کردند؛ بعضا حتی متضرر شده و کرایه¬نشین می¬شدند و پس از آن در اوج رنج و عسرت از دنیا می¬رفتند و اینها همه در شرایطی است که امروزه کسی از آنان یاد نمی¬کند، حال آن که حق بزرگی به گردن فرهنگ این سرزمین دارند،آن هم بدون آن که دیناری از دولت¬های وقت کمک بگیرند؛ مانند مرحوم شعله شیرازی(امین خاقان)، مرحوم محمدرضا برهان، مرحوم محمدحسین حیات و یا مرحوم فرصت الدوله شیرازی که مدت سه سال ادارۂفرهنگ فارس را اداره کرد،آن هم بدون این که ریالی مطالبه کند؛ از همین رو حسن امداد بهره¬مندو ضروری دانسته، از آیندگان می¬خواهد که بدون داشتن این ویژگی¬ها کسی را به این کار نگمارند:
1)رفتار “شایسته”
نخست حسن امداد بر لزوم رفتار شایسته از سوی هر یک از معلمان تأکید کرده و می¬گوید:
دانش آموزان از معلمان خود الگو می¬گیرند، به گونه¬ای که
رفتار یک معلم گاهی تمام دوره زندگی فرد را تحت تأثیر قرار می¬گیرد. معلمی یک هنر است و از عهده هر کسی بر نمی¬آید، چه این که او می¬بایست ویژگی¬های هر یک از دانش¬آموزانش را بشناسد تا بتواند به حسب مورد، رفتار مناسب باروحیه افراد را در پیش گیرد.
۲) مثبت¬اندیشی و مدارا
معتقدم که خوشبین بودن فرد نسبت به دیگران، در واقع یک «هنر» است و برآنم که یک معلم نیز می¬بایست جهان هستی، زندگی و دیگر انسان¬ها را زیبا ببیند. بنابراین او باید همواره …تعامل با دانش¬آموزان را برپایه اعتماد متقابل و مثبت¬اندیشی بنا کند، یک معلم می¬بایست اهل مدارا باشد.
3)همت بلند و توانایی در «چشم¬پوشی از خطای دیگران»
ویژگی دیگر، همت بلند اوست که وی را به جاهای بالا خواهد کشاند و بر این مبنا او هرگز نبایستی دست به کارهای غیراخلاقی بزند، به جد از دروغ و ناراستی بپرهیزد و هرگز به کسی بدی نکند، گرچه به او بدی روا دارند.
۴) بردباری و پشتکار
ویژگی چهارم او داشتن بردباری و پشتکار است؛ زیرا معلم نباید از درس دادن خسته شود، بلکه درصورت لزوم او بتواند با حوصله و صبر بارها درس را برای دانش¬آموزانش تکرار کند که در غیراین صورت خیلی زود فرسوده شده و فضای کلاس درس را نیز با بی¬حوصلگی خود، مسموم خواهد کرد.”
بخارای من، ایل من بود…
هوا داغ بود. شبها از گرما خوابم نمیبرد. حیاط و بهارخواب نداشتم. اتاقم در وسط شهر بود. بساط تهویّه به تهران نرسیده بود. شاید هنوز اختراع نشده بود. خیس عرق میشدم. پیوسته به یاد ایلوتبار بودم. روزی نبود که به فکر ییلاق نباشم و شبی نبود که آن آبوهوای بهشتی را در خواب نبینم. در ایل چادر داشتم. در شهر خانه نداشتم. در ایل اسبسواری داشتم. در شهر ماشین نداشتم. در ایل حرمت و آسایش و کس و کار داشتم. در شهر آرام و قرار و غمخوار و اندوهگسار نداشتم. نامهای از برادرم رسید. لبریز از مهرو سرشار از خبرهایی که خوابشان را میدیدم:
«… برف کوه هنوز آب نشده است. به آب چشمه دست نمیتوان برد. شیر بوی جاشیر میدهد. ماست را با چاقو میبریم. پشم گوسفندان را گل و گیاه رنگین کرده است. بوی شبدرِ دوچین، هوا را عطرآگین ساخته است. گندمها هنوز خوشه نبستهاند. صدای بلدرچین یکدم قطع نمیشود. جوجه کبکها، خطوخال انداختهاند. کبکدری، در قلههای کمانه، فراوان شده است. مادیان قزل، کرّهی مادّهی سیاهی زاییده است. تولهی شکاری بزرگ شده است. اسمش را به دستور تو، پات گذاشتهام. رنگش سفید است. خالهای حنایی دارد. گوشش آنقدر بلند است که به زمین میرسد. از مادرش بازیگوشتر است. پریروز برای کبک به قرهداغ رفتم و پات را همراه بردم. چیزی نگذشت که در میان علفها و خارها بوی دلخواه خود را یافت. در کنار بوتهی سبزی ایستاد. تکان نخورد. چشم به ریشهی گیاه دوخت. اندامش به لرزه افتاد. دست راست را بالا برد. ماهرخ رفت. فقط به زبان نیامد. فرصت پیاده شدن نداشتم. دهانهی اسب را رها کردم و تفنگ را سردست گرفتم. کبک نری به هوا رفت. به زمینش آوردم. لای گَونها افتاد. پات رفت و به یکچشم بر هم زدن پرنده را به دندان گذاشت و کبک را به دستم سپرد. با کمک پات چندین کبک را تسمهبند زین آویختم و به خانه آمدم. بیا تا هوا تروتازه است، خودت را برسان. مادر چشمبهراه توست. آب خوش از گلویش پایین نمیرود.»
نامهی برادر با من همان کرد که شعر و چنگ رودکی با امیر سامانی! آب جیحون فرونشست. ریگ آموی پرنیان شد. بوی جوی مولیان مدهوشم کرد. فردای همان روز، ترقّی را رها کردم، پابهرکاب گذاشتم و بهسوی زندگی روان شدم. تهران را پشت سر نهادم و بهسوی بخارا بالوپر گشودم. بخارای من ایل من بود.
(بخشی از بخارای من، ایل من نوشته محمد بهمن بیگی)
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.